آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازمون آوا

دوسالگی قمری آوا جونم

سلام عزیز دلم امروز می خواستم دومین سالگرد قمری تولدت رو بهت تبریک بگم عسلکم 22رمضان هر سال من یاد روزی می افتم که تو رو عاشقانه در آغوش کشیدم و برای همیشه در قلب خودم جای دادم یادمه اون شب مامان فاطی پیشمون مونده بود ... تلویزیون اتاق رو روشن کرد تا دعاهای احیا رو  گوش کنیم .... من نیمه هوشیار بودم و بر اثر داروها هی خوابم می برد.... سال بعدش که پارسال بود شب بیست و سوم احیا بودیم ..امسال هم رفتیم همون مهدیه با عمه جون .... امسال شب بیست و یکم هم رفتیم :) ...از ساعت حدودا 11:30 رفتیم شما که کلی سر حال بودی و هی می خواستی بازی کنی... یه کم اون طرف تر یه نی نی رو دیدی خلاصه حدودا یه...
22 مرداد 1391

بیست و سه ماهگی جوجه کوچولو

" یک دو سه چهار پنــــــج " گفتم یه بار دیگه بگو ؟؟؟ " یک دو سه چهار پنـــــــج " قیافه من دیدنی بود ...هزارتا بوست کردم اصلا تا حالا بیشتر از یک دو سه بهت نگفته بودم ..... نمی دونم از کجا یاد گرفتی و خیلی قشنگ می شماری :)   سلام یادم نره :) سلام عطر گل یاسم :) "یلام باباجون خوبی؟ " و باباجون هزار بار قربون دورت میره و می پرسه چطوری؟ " پوپم" :))))   و هزاران کلمه و نیمه جمله های کوتاه که به حرف زدنت اضافه شده صبح که بیدار میشی "مامان آشو" و جدیدا که از خوابیدن تو حال خوشت امده و نصفه شب که تازه داره خوابت میبره می گی " مامان آشو" می پرسم کجا بریم؟ "بابا جون" ...
15 مرداد 1391
1